آنا به طور تصادفی انگشتر مشتری را به جیب می زند. مشتری، سایمون، او را به خاطر رابطه جنسی باج میگیرد وگرنه دزدی را گزارش میکند و شغل او را به خطر میاندازد. آنا نقشه می کشد تا از خواسته های سایمون طفره رود و در عین حال اشتباه خود را پنهان کند.