دختر راج ناراحتی قلبی دارد. او یک کسب و کار با صندوق فروش چیت راه اندازی می کند اما فریب خورده و زندانی می شود. با مرگ دخترش و رفتن همسرش، او به طور ناشناس شروع به تامین بودجه یک بیمارستان و کار داوطلبانه می کند.